سکوتش پر شد از دلتنگی

مهلا، مهلا .

وعده ی واعدنا یادت هست؟

نگاه شاه تا حضرت ِ ماه تابید .

بوی مادر دارد صدای خواهر!

اینجا تمرین ِ بوسه باران ِ مقتل است

فتمَّ میقاتَ  لحظه های انتظار .


 

و لا تشتروا بایاتی ثمناً قلیلاً

گفت ثمن قلیل، 

وعده یک نوبت طعام است برای آیت کُشی!


الا یا حضرت ِ عشق؛

حرز  ِ عبّاست کو؟

چشم  ِ حرمله ها کور است و شور!

در بیابان ِ حسد؛

چشم  ِ حسین می بینند؛

چشم  ِ علمدار می زنند .


حسین که آمد جمعشان کامل شد!

فقال الرّسول لابنته الفاطمه؛

انّی وجد فی بدنی حــــُـــ

مادر اما به جای کسا؛

بوریا نه! 

چادر خاکی آورده بود .

سادسشان*روی نی؛
امّن یجیب ِ غیرت میگفت .
(* روایت است در حدیث شریف بوریا؛ که از آن هنگام که حضرت ِ
علمدار ؛
جناب ِ
ارباب را اخی خواند؛ اذن ِ ورود ِ سقا هم امضا شد!)


صاحب امر کن فی بود

فرمود یا سُیوفُ خُذینی

شمشیرها اما، زیادی مطیع بودند!

السّلام علی الجساد المقطّعات .


گودال پایان ِ عروج ِ بلاهای حسینی بود

و تل آغاز  ِ نزول ِ بلاهای زینبی


نگاه سقا بسته بود؛

نگاه حرامیان سوی خیمه ها

و حسین در گودال،

تلخ ترین دعای مادر را؛

اقتدای اضطرار می کرد؛

الهی عجّل وفاتی .


و کربلا صفین ِ دیگری است برای خاندان ِ علی!

از بس که قرآن ِ ناطق اند!


ولیُ الله که باشی؛ غیرة الله هم هستی! 

بر روی نی امّا؛ 

با چشم بسته قرآن می خواند .


و الله متم ّ نوره .

بر روی نیزه هم ناطق اند؛

أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً .


 

یا من یعلم الضمیر الصّامتین

پریشان نوشت های مقتلی

این پست تکراری نیست!

ِ ,  ,مادر ,الله ,هم ,حسین ,حضرت ِ ,چشم  ِ ,بر روی ,ِ علمدار ,است برای

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اینجا ماهِ اعظمِ بیان مینویسد... تکساز کابینت قمت طلا مثقال و گرم کتابخانه اشک اژدها آموزش بورس و اخبار بورس نماز و روزه استیجاری اسباب بازی و وسایل کمک آموزشی کودکان دانلود رایگان فیلم و سریال های ایرانی مطالب رشته های معماری و عمران Dailytext